پلاک خاکی

ساخت وبلاگ

میگفت: توی زندگیتون حتما یه مخاطب خاص داشته باشید که برای اون حرف بزنید و برای اون کار کنید...

و خودش اعتراف کرد مخاطب خاصش مادرش حضرت زهراست :)

+یه وقتایی دلم تنگ میشه واسه یازهرا(س) گفتن...واسه مادر صداش زدن... واسه نوازش مادرانه ای که توی اوج سختی حسش میکردم...

کاش امشب که حضرت مادر کربلاست برای ماهم دعا کنه...

پلاک خاکی...
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 5:56

دیشب خیلی دوست داشتیم یادواره شهدا میبودیم

دل هردومون اونجا بود و انگاری دلمون به دلِ شهدا راه داشت

این روزا دوباره حضورشون برامون یادآوری شد ...

بعد مدتها، شب جمعه رفتیم شهدای گمنام و زیارت عاشورا خوندیم و دیشبم با این صوت عجیب دلمون هوایی شد... خداروشکر...

(یادش بخیر)

پلاک خاکی...
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 17:00

بسم الله النورهیچوقت فکر نمیکردم امسال شب عاشورابهشت زهرا، قطعه سرداران بی پلاک باشم ...جایی که اوایلِ تحولم، فقط عکسشو دیدم وبا شهدای گمنامش خیلی درددل کردم ...آرزو داشتم یه بار بشینم پای اون فانوسا و آرامش بگیرم .....امروز بلیط داشتم که برم شهرمون و مثل هرسالشب عاشورا اونجا باشم، تا پای اتوبوس رفتمولی خدا نخواست و نشد که برم ...نمیدونستم رزقم اینجاست و پیش این شهدا ‌.....شهدای گمنام عزیزدردونه های حضرت زهرانانگار این شب جمعه ای، حضرت مادر (س)ما رو هم دعوت کرد اینجا که غریبونه اشکبریزیم برا پسر غریب و مظلومش ...صلّ الله علیک یا سیدنا الغریبسیدنا المظلومسیدنا العطشان‌ ...... پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 65 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1402 ساعت: 19:27

سلام بر شهدا به ویژه برادر امیدیان

امشب برخلاف شبای قبل، زیارت عاشورا خیلی به دلم چسبید...

خدا کنه خدا منو ببخشه و این اشک ها قلبمو آب و جارو کنه تا دوباره پاک پاک بشه و لایق عشق شما... 

شهدا... ممنون که نگاهتونو ازم نمیگیرید...با اینکه میدونید چقدر بدم...خیلی آقایید :)

پلاک خاکی...
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت: 15:31

بسم الله النورخیلی وقته اینجا ننوشتم و یهو حسابی دلم تنگ شد واسه روزایی که ارتباطم با شهدا خیلی خوب و زیاد بود...یهو یاد شهید ردانی پور افتادم که توی خواب از کنارش رد شدم و با همون نجابت خاصش، سرش پایین بود و بهم گفت: سلام علیکم...یا شهید همت و بقیه شهدا که از اون پله ها پایین اومدن و باهم همسیر شدیم...یا همین تازگیا... خواب شهید گمنام... دو تا تابوتی که جلوم بود و از اون سمت راستیه، نور منتشر میشد...چقدر این نشونه ها خوبه و یادآوریش قشنگه...همش دارم حسرت روزایی رو میخورم که روزگار نوکریم خوب بود و با دستای خودم خرابش کردم...همش دارم به خدا میگم...خدایا غلط کردم گناه کردم...یه جوری حافظه من و حافظه زمین رو خالی کن از اون روزای پرگناهم.....الان که سرم داره از درد منفجر میشه و هنور عوارض تصادف توی بدنم هست... اومدم دوباره اینجا بنویسم و یه چیزایی رو برای خودم یادآوری کنم...اومدم به خودم بگم تو قرار نیست همینجوری الکی و طبیعی بمیری...یه روزی آرزوت شهادت بود... قرار نبود به جایی برسی که بگی چه خیال خنده داری...هنوزم باید تلاش کنی و امیدوار باشی به فضل خدا...هزارتا از ما بدترش یک شبه حُر شدن و هزارتا از ما بهتراش یک شبه خر...بیا و حُر باش و توبه مردونه کن و دوباره خادم ارباب شو...حیفه بمیری و شهید نشی...+شهدا، روسیاه ها رو تو جمعتون راه میدید؟... پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:29

مامان و بابا و خواهر و برادرم بالا سرم نشسته بودن و مدام انواع دمنوش ها و مسکّن ها رو بهم میدادن و به زور میخوردم...ولی وقتی دیگه درد به اوج خودش رسیده بود، فقط تمامِ جونمو جمع کردم و گفتم: یس و زیارت آل یس بندازین گوش بدم آروم میشم...خواهرم گوشیمو آورد و کنار بالشم گذاشت... صوت یس با صدای العفاسی ...صوت آل یس با صدای فرهمند ... واژه به واژه ش مسکّن بود...به لطف خدا و  امام زمان(عج) به طرز عجیبی روحم آروم شد و تونستم چند دقیقه ای بخوابم...گر طبیبانه بیایی به سر بالینمبه دو عالم ندهم لذت بیماری را  پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:29

(کاروان عشق) زحمت این کلیپ ۶ دقیقه ای را دوستان خادم الشهدا کشیده اند... و توفیق نوشتن متن آن، نصیب قلم من شد... ببینید و دعایمان کنید... پلاک خاکی...
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1399 ساعت: 19:21

اولین بار بود خوابش رو می دیدم توی خواب ذوق کرده بودم که برای اولین بار از نزدیک میبینمش و بیشتر ذوق زده شدم از خنده های دلبرانه ش... چقدر قشنگ میخندیدی دایی... کنار اون مزرعه ی قشنگ و بزرگ، چقدر حالت پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1399 ساعت: 19:21

سلام شهداراستش را بخواهید هیچوقت گمان نمیکردم زندگی در این آخرالزمان انقدر سخت باشد...گلایه نکنید که چرا همیشه دردودل هایم را برای شما می آورم...شما که میدانید وقتِ شادی و شوخی هم به یادتان هستم...ولی پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 62 تاريخ : شنبه 5 مهر 1399 ساعت: 10:27

بعد از یکسال، درست همین پنجشنبه، دورادور همون آقای نویسنده رو دیدم که برای نوشتن کتاب شهید، بهم انگیزه داد و راهنماییم کرد...خجالت کشیدم برم سلام کنم...استرس داشتم که نکنه یهو منو ببینه و بخواد پیگیر پلاک خاکی...ادامه مطلب
ما را در سایت پلاک خاکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pelakekhaki92a بازدید : 62 تاريخ : شنبه 5 مهر 1399 ساعت: 10:27